نزد شدن به مرز روسه و مغولستان - سفر

تصاور و متن ها درباره ان سفر به تاز منتشر شده است قبل از انه قصد رفتن به مغولستان داخل را داشته باشم، نسخه از نزخان خردم، اما تنها س از دهم آن در قفسه ذاشته شد. مرتب ردن رودادها تارخ بسار بزر در سلسله ن غرممن است، اما احساس غرور ارتش خون آهنن مغولستان و سرزمن وسع مغول آن در قلب من مدفون است. از آنجا ه نم توان لحظه ا تارخ صدها ساله تاب را هضم رد، بهتر است در سرزمن مغولستان قدم بزنم. من قبلاً دو بار با مغولستان داخل تو جانب باز رده ام، بار از ن به علفزار باشان در اولانبوتون، بار از تانشو در انسو تا ننشا، و سوار شتر شده ام تا ده لومتر را در صحرا تنر تجربه نم. ان بار خط مغولستان داخل نقطه تلاق روسه و مغولستان داخل است و تمام مسر را در طول قلمرو ط م ند، دشت تابستان را با تعداد زاد از مردم به لرزه در م آورد و از از به زمستان تبدل م شود، تمام مسر سب است. . به مغولستان با توجه به انه من نم از اجداد شمال را دارم، هاربن، مروارد شمال، از ود بارها به آنجا رفته است. نمدانم ان رابطه نت است ا نه، اما هر بار ه ا به سرزمن شمال مذارم، مصرف غذا و الل من ندن برابر مشد، طبعتاً مجبور بودم با ان مشل روبرو شوم ه نمتوانستم در آنه ناه نم. زمان ه برشتم هر بار ه به هاربن م روم، ددن ساختمان ها زبا ان شهر با مراث قو روسه تزار در خابان ها و وه ها اجتناب ناذر است. در خابان مرز، همه شم ها ر از دختران شمال شرق با وست روشن و ا دراز است ه مانند باد از جلو شما عبور م نند و هوا مزخرف را م رند. حت ار قبلا به هاربن رفته باشد، همشه از سه رستوران به سب روس در Madiel، Huamei و Lucia را انتخاب خواهد رد، فقط برا نوشدن اسه سو سبزجات قرمز، خوردن قوط وشت او لدان و در نهات به رستوران بستن ها Root Madiel بهترن زنه هستند.

ااصوفه

رستوران غرب لوسا (خابان Xitou)

شب خواب، صبح با رن ضعف از برون قطار آهن، ا به مرز مغولستان ذاشت. همن ه از استاه و هالار برون مرفتم، تها آب خالص با ابرها سفد ه از دودش نه ندان دور برون متابدند، جاساز شده بود. اهش شدد نقطه انجماد باعث شد دست هامان را بمالم و به سمت اخانه شر نومنتارا در نار مدان نز خان بشتابم. ا قابلمه مغول انجا ارزش امتحان ردن را دارد. قابلمه مس بزر را رو اجاق بذارد و در قابلمه داغ شده برنج و وست شر سرخ شده را برزد و تفت دهد تا معطر شود سس ا شر را اضافه ند تا بزد و با موه و نان دم رده و ماست سرو ند و فوراً جوانه ها شا آن را باز ند. خط از Hailar تا Mohe اساساً ارتر ا خودران است.بعد از جمع آور تمام دوستان و رانندان در سفر در عصر، آنها قابلمه داغ اجاق مس را مالدند. ان سفر روس - مغول با بطر باشوه و ر از مله مغولستان آغاز م شود.

استاه هالار

اخانه شر نومنتارا (هدون شنمن)

اخانه شر نومنتارا (هدون شنمن)

مدان نزخان

مرتع خارج از شهر است، اره در تابستان در ر از شمان سبز نست، اما جاده اصل بدون مردم، انبارها اه و او و وسفند ه جاده را اشغال رده اند، نوع آسمان آب است، طبعت وسع است، باد م وزد و علف م است. احساس عشار ددن او و وسفند. وقت جاده اصل و اده رو عوض م شود، وارد شهر در به نام منول م شوند. ان باد آخرن توقف در برنامه سفر برا ارائه منابع امل باشد. منور به عنوان شهر مرز، مرز بن روسه و مغولستان داخل است، جا ه الاها مختلف "ادشاه" قابل تعوض اجاد رده اند.در خابان ها عروس ها، ت ها و وسال نظام تودرتو روس زاد وجود دارد. حت بزرترن مدان با عروس ها تودرتو تزئن شده است و به نظر م رسد لسا آب و سفد نه ندان دور شما را به اخ تابستان در سنت ترزبور م شاند. در زمستان، مغازه ها در ل خابان به نظر م رسد ه در خواب زمستان هستند، بو معطر لبا را استشمام م نند و افه ا با سقف بخار دا م نند، اما نان روس تازه خته شده واقعا ترد و خوشمزه است و باد بسته بند شود. در شب، رو ل راه آهن، از مان سم خاردار، م تواند قطارها بار در هم تنده را ببند ه منافع بازرانان، ماحتاج دو قوم و غرور ذشته باشوه هر از طرفن را به روسه و مغولستان حمل م نند. .

شهر مرز روسه و مغولستان با تر منول، مناظر شروع به بهتر شدن و بهتر شدن م ند. از ار تالاب ارونا شروع م شود، جنل توس تمام مسر را به روستا روس م رساند. انه اولن روستا روس بود ه من از آن بازدد ردم. روستاان با عبور از ل وب، در بعد از ظهر آفتاب خانهها معمول روس را بازساز مردند. ان نوع روش ساختمان به نام منبت ار عمدتاً از وب و تبر دست تراشده م شود و دارا لبه ها و وشه ها و بسار منظم و استاندارد است. دوارها با رن ها متنوع و روشن مطابق با خواسته ها شخص رن آمز شده اند، انار ه در افسانه اندرسن وارد جهان شده اند، به طور ل آب و سبز. در مقابل حال و هوا طلا از، رنها متضاد مانند نقاشها ون و در منظرهاب ناب هستند و رنها به فوران منند. تابلو مغازه روستا و به زبان روس به جز ن نوشته شده است من در خانه لبا و مربا زغال اخته خردم مربا زغال اخته واقعا تازه است. خواهر بزرتر در تقاطع ته بخار ز ر از برنج سبنا و خرما قرمز به من فروخت. "، و برا مدت درد داشت. مزه اش بد نست، در لاه آرد سوا ده م شود و دهانش مثل الاغ م د.

تالاب ارونا

تالاب ارونا

تالاب ارونا

تالاب ارونا

تالاب ارونا

تالاب ارونا

شهر قوم روس Enhe

شهر قوم روس Enhe

شهر قوم روس Enhe

شهر قوم روس Enhe

شهر قوم روس Enhe

مرز شو در غروب رسد ه زاداه ملت واقع مغولستان و شهر قوم ملت روس در شور ما است. از لهها غرقشده مدان Shiwei به مسر مسابقه، مرد ه از غروب خورشد و رد و غبار برون آمد، بازمانده واقع قبله Shiwei از قبله مغول بود. طبعت وحش مغول شو هنوز در مزرعه اسب م تازد و زند غن روس نز مورد است ه افراد ه به شو م روند م توانند تجربه نند. تورها خانواد محل روسه بسار رطرفدار است.مزبان علاوه بر خوردن لبا اصل، نحوه زدن لبا را به شما آموزش م دهد. همنن م تواند ترش خان روس، خاوار و شراب لوبا قرمز مزبان را بشد و م تواند از سونا روس استفاده ند. وشه سم خاردار در نقطه منظره مرز بارها مصنوع بالا رفت، من هم لباس ها سنن زمستان را در آوردم و واش رفتم. با رودخانه ارون به عنوان مرز، از طرق مسر طولان، صحنه ا برا اجرا در نار رودخانه ساخته شد، اما در ان زمستان طولان، انجا ه اجرا وجود نداشت. سع ردم دها شت زن و مسلسل ها را ه مرزبانان روس در آن سو رودخانه نصب رده بودند، بررس نم، خال به نظر م رسد، اما نور ضعف ته سار را به وضوح م ددم. وقت به سمت بنا ادبود مرز رفتم ه دران عس از تور را ذاشتند، متوجه قاقراه سرازر در امتداد رودخانه و خراشها رو سطح سن هنام شدن شت به داخل رودخانه شدم. تجارت درخشان مبادله الا بن دو شور. غروب خورشد در رودخانه طلوع رد و دو شور در را متعادل نه داشتند. ده ها لومتر به جلو برود، از غروب خورشد تا طلوع ستاره ها. لنجان محل اسان آن شب بود، و جاده اصل از ل روستا م ذشت و فقط ده ها خانوار در آنجا بودند. روسها در انجا نسل هارم نها هستند و منندان خانواده رئس همه همساهها هستند. هنام سرو غذا و دادن ول خرد، از طرق زنبق آب روسها ه در خونشان مانده و با وش اصل شمالشان مخلوط شده است، به ذشته ناه منند. بقاا خون مخلوط روس و مغول صدها سال در ان مربند زنده از هالار تا موه زند رده اند. دهده و ساعت هشت ار و استراحت م ند، بذار ما ه به نخوابدن و نخوابدن عادت رده ام، در حال ه رده ها را باز م نم و ستاره ها را م شمردم، بخوابم. روز بعد، با ارس خروسها و سها و تماشا دود خروس از خواب بدار شدم.

شهر قوم روس Enhe

شهر قوم روس Enhe

شهر قوم روس Enhe

شهر قوم روس Enhe

شهر قوم روس Enhe

شهر قوم روس Enhe

ر از طلا س از جاده خا ر دست انداز 80 لومتر، به روستا وزن شمال Aoluguya رسدم، ل منطقه جدد در قبله در جنل نست. خابانها خال با خانهها منظم و ساده وشانده شدهاند ه با آسمان تار ه دست م از اروا شمال ندارد مترام شدهاند و تنها ند س بزر در خابان همدر را تعقب رده و از مرند. در فضا باز بن خانه ها، رده ا از بوم وجود دارد ه محل سونت اصل مردم وزن شمال، "Zuoluozi" است. در دهه 1950، شاران Aoluguya Ewenki هنوز روش زند را در اان جامعه بدو حفظ م ردند، وشت حوانات م خوردند و وست حوانات م وشدند. دسته ها لم ن به ان رده فشرده شده بود. وست آهوها آوزان شده به صورت افق را باز ند، در را به مغازه ا فشار دهد ه توسط مرد وزن شمال اداره م شود و برخ از غذاها دارو استخراج شده از وزن ه انون به طور مصنوع اهل شده اند بخرد. روز روزار، Aoluguya Ewenki تنها روه قوم در ن بودند ه رورش وزن شمال

قبله وزن آئولووا-باغ وزن شمال

قبله وزن آئولووا-باغ وزن شمال

قبله وزن آئولووا-باغ وزن شمال

از Moerdaoga از Genhe تا Mangui، وقت وارد روستا م شود، م تواند از فاصله دور آلاق ها و تجهزات ماهواره ا را رو وه طلا ببند. قبل از غروب آفتاب ده قدم از وه شت رفتم و آرام آرام به سمت بالا وه حرت ردم. زبا وه ها برا نام وه سرسبز بهوده نست. هر سال حدود 10 روز از انقلاب تابستان م ذرد، آسمان مانوئ خط از مناظر آسمان به نظر م رسد ه با روز و طلوع آفتاب و غروب خورشد به هم متصل م شود و وه نن و بلندترن نقطه مانوئ است و همنن بهترن مان برا تماشا است. ان صحنه. نج له و صحنه در وه نن و وجود دارد. دو طرف آن با بر ها صنوبر طلا وشده شده است. Dandan از مان شاخه ها و بر ها به ل شهر مانوئ مشرف است. سقف آب، دوارها قرمز و بر ها طلا شاف بن آب و قرمز دود برخاسته از شت بام، رد و غبار و دود غلتده شده توسط تراف جاده، و دافرام ج ننده زر غروب خورشد، واقعاً قافه از را به اوج رساند. وشش رتاب ماهواره بر بالا وه است، ما به عقب بر نم ردم و از مسر ورود دروازه را دور م زنم. جنل ها توس دو طرف نار جاده در وسط به دو طرف تقسم شده بود، نو جنل توس هنوز ند لحظه ش طلا بود، اما وقت خورشد غروب رد، صورت و صورت مال به بنفش شد. برف رو سرم شروع به باردن رد، "برت دختر و" را رفتم ه در نج قدم سلف رفتم و به سمت دروازه رفتم، در ان شراط با وانت ه برا بردن ما از نمه راه آمده بود، استقبال ردم. در آن شب، طلا به طور موقت تحت الشعاع سفد قرار رفت.

شهر مانوئ

شهر مانوئ

شهر مانوئ

شهر مانوئ

شهر مانوئ

شهر مانوئ

شهر مانوئ

شهر مانوئ

شمال دور تابها جغرافا موند ه شمالترن نقطه ن در موهه است، اره ممن است هنام رفتن به موه در زمستان نتواند شفق قطب را ببند، اما احساس سرما شمالترن نقطه در خ و برف نز مزت است. از ان سفر اره س از رسدن به موهه، بش از 100 لومتر به سمت شمال اده رو ردم (در واقع ما خل دور رفتم و بش از 50 لومتر اده رو ردم) و به شمال ترن نقطه در موقعت جغرافا واقع - روستا بهون رسدم. بعد از بش از ده روز سفر به نظر م رسد ه بعد از تر منول همشه احساس م ردم ه در جنل م ذرم، با سرعت زاد نرفتم، فقط مسر ر و خم در جنل بود، از جنل توس. به در. من همشه توانا راننده در شناخت راه را تحسن رده ام، ه علامت جاده ا واضح وجود ندارد، شاد هر ده لومتر علامت جاده ا متر رسم وجود داشته باشد، اما ما هرز ما را در جنل م نرده ام. بعد از تحول ارت ستال ها در شمال ترن اداره ست موهه به روستا بهون رفتم و بعد از سه ساعت رانند هنوز نرسدم، برعس، جنل مترام تر و مترام تر شد و مسراب اساساً انجام شد. تمام راه را رانند نند، و حت در اان، حت سنال وجود داشت. بالاخره ند ارر را در نار جاده ددم، وقت رسدم متوجه شدم ه ده ها لومتر را رانند رده ام، ار بشتر رانند نم، تخمن زده م شود ه به روسه خواهم رسد. ارباب راننده، ادها ه دمش را م رخاند، با عجله ده ها لومتر عقب راند و به سمت محل ه دوشاخه رفته شده بود، بعد از مدت ها جستجو، آه و برا اقامت در مسر روستا بهون را ددم ه رو آن نوشته شده بود. علامت شسته ار انجا باشد، خودران خل آزماش است. در زمستان تابش آفتاب وتاه است.بعد از ساعت شش همه جا تار است.ترها بلند روشن م شوند تا از دوشاخه به داخل بروند. شن در طول مسر حدود نم ساعت طول م شد تا به روستا بهون برسد. نورها خابان بسار م و نور ساطع شده خل ضعف است، به نظر م رسد ه با نور ستاره در آسمان قابل مقاسه نست. در ل روستا و خانه ها روشن زاد نست و من خانه شخص و اتاق اجاره ا دا ردم ه همه آنها اتاق ها هار نفره ان رم هستند. ما تازه تمز ردم و مهماندار در حال ختن ند سب زمن سرخ رده خان است. به ها آن خانه بسار عاقل هستند و دوار را با زغال ر م نند تا به ما م نند ن دو اتاق را بسوزانند. مردان ه شلوار بلند وشده بودند به اطراف آمدند. مز رد در حال نوشدن شراب زغال اخته خان و ادشاه مغولستان. به محض ان ه شراب را خوردم، زاد صحبت ردم و ناخودآاه شروع به ردم. صاحب و 12 ساله دو نفر را برداشت و برا تماشا تلوزون به درب بعد رفت.در واقع روستا بهون تنها ند سال ش روشن شد.تنها در سال 2013 بود ه توانست تلوزون تماشا ند.هزم تهه ند. ل روستا فقط بش از 500 نفر جمعت دارد و سال 9 ماه وشده از برف است و ل روستا بسته و مخف م ماند. بعد از سه دور نوشدن، استاد وولو ما را به تماشا ستاران شاند، از اتاق داغ به برون منها ده درجه رفت، دفعه ردنش را سفت رد، نم از شراب را از خواب بدار رد و شمانش آهسته آهسته سازار شد. به تار اطرافش روستا مردم. از ساحل رودخانه تا اساه مرز اده مروم، شاخهها آرام رودخانه Ussuri املاً خ زده نستند، اما همنان به آرام جران دارند، آن شب تنبل ردم و از تهها بالا نرفتم تا ستارهها را تعقب نم، بله ستارهها را دنبال نم. هنوز تو شمام افتاد . با خداحافظ سر خوش ت 12 ساله روس، روستا ب هون را تر ردم و به سمت لونجان رفتم. وقت در بسته شد سر فت با باز ن! وقت در زمستان سردتر م شود و رودخانه خ م زند، م توانم با سورتمه است نم تا آن طرف، روسه جاست! صدا محو شد، شل رفت و وقت به اولن خلج Longjiang رسدم، دوباره برف شروع به باردن رد. در ل منطقه باز، باد م رخد و دانه ها برف منفجر شدند. من در لاه ا از دانه ها برف ده شده بودم. مشرف به ل خلج فرست از رو سو تماشا، روه از مردم را با دانهها برف از زر جاده تختها با قطره بزر بالا مبرند، به نظر مرسد ه تمام خانواده در سفر روه هستند. وقت فهمدم ه آنها در حال رانند با قاق تفرح از بهون هستند. دهده ا در امتداد رودخانه Ussuri با رانند تا Longjiang، ناهان احساس ردم ه ان تفاوت بن ظالمان محل و diaosi است. مهاجمان هرز نفتند ه روستا بهون دارا آبراه است ه مستقماً به Longjiang منته م شود. بعد از فتو متوجه شدم ه ان روه دشب در روستا بهون نز زند م ردند، ان اتفاق افتاد ه صاحب مسافرخانه قاق تفرح داشت ه م توانست حدود ده نفر را حمل ند، آبراه تنها نم ساعت فاصله داشت. قطار آهن موه به هاربن با طعم مخلفات مسافرن طرف مقابل و مزه از سبز و بند انشت خو و سس آمخته شده و تا آخر راه در روا تاب م خورد، انار شندم. ود در روا سلام اجازه بدهد دوباره باز نم.

ست ن (شمال ترن اداره ست)

ست ن (شمال ترن اداره ست)

نات سفر: زمستان به ان معنا نست ه مودن ان مسر از Hailar به Mohe مناسب نست، اره دشت Hulunbuir در تابستان بسار جذاب است، رن طلا در از و زمستان حت جذابتر است. و با رهز از در تابستان، قمت خودرو ارتر فقط سوم تا نصف آن در تابستان است، عموما ماشن 11 نفره برا 6 تا 8 نفر مناسب تر است و از فضا اضاف م توان استفاده رد. قمت خودروها اجاره شده از Hailar تا Mohe 800 وان در روز است، ه اساساً 8 روز تا 10 روز برا ل مسر است. اسان: هزنه اقامت در از و زمستان به طور ل 80 وان/اتاق-150/اتاق/روز است. ار ماشن را اجاره م ند، م تواند از راننده م بخواهد ه آن را رزرو ند. ار ماشن را برا اقامت در ند اتاق اجاره ند، مسافرخانه اساس اتاق با منش فراهم م ند. خوردن: ان خط اساساً از شمال شرق مغولستان داخل است. مقدار غذا در طول مسر بسار زاد است. زاد سفارش ندهد. برا جلور از سرما م تواند وشت او و وسفند بشتر بخورد. سبزجات زاد در آنجا وجود ندارد ه بشتر آنها سب زمن، هوج، قار و لم هستند، قمت سبزجات اه ارزان نست، برا تامن وتامن ها م تواند از محصولات نر، نوشدن زغال اخته و ا شر استفاده ند. موارد ه ناز به توجه دارد: خط مقدم در از و زمستان بسار سرد است، به خصوص زمان ه در روستا بهون هستد، باد لباس سرد همراه داشته باشد، زرا برخ از روستاها اقامت محصولات زاد برا انتخاب ندارند. بلط ها جاذبه ها ان جاده در آن زمان بلط خارج از فصل است و م تواند نصف آن را س انداز ند.

[روه از تصاور تلفن همراه رفته شده]



2014 Hulunbeier طلا از Tour_try ادداشت ها
قبل
برو به شهر روح من - زمستان Hulunbeier است - Linhai Xueyuan، مه آلود، زبا ره (تعداد زاد از مناظر زبا، عس ها زبا، مواد غذا) _ سفر
بعد

اطلاعات مربوطه